۲۷ مرداد ۱۳۹۲

کلانگ چیست؟


Klang کلمه‌ای است آلمانی که از مصدر klingen به معنی صدا دادن می‌آید.
واژه‌ی کلانگ بیش‌تر به واسطه‌ی تکنیک خاص آهنگسازی آرنولد شونبرگ، آهنگساز اتریشی
 وارد ادبیات فارسیموسیقی شده استتکنیک شونبرگ در‌واقع عبارت است از به نوعی جدا کردن خطوط مختلف موسیقی یا ملودی‌ها به وسیله‌ی رنگ‌های سازهای مختلفدر حقیقت او یک ملودی را به تکه‌های کوچکتر (Fragments) تقسیم می‌کند و در ارکستراسیون اثر اجرای هر کدام از این «تکه‌ها» به عهده‌ی یکی از سازهای ارکستر واگذار می‌شودبه این ترتیب رنگ موسیقی (Timbre) و بافت (Texture) به این ملودی افزوده خواهد شد.
این تکنیک را شونبرگ به زبان آلمانی Klangfarbenmelodie می‌نامد که به انگلیسی ton color melody و به فارسی ملودی رنگ‌ها[ی صوتیترجمه شده است.
گاهی اوقات این تکنیک با تکنیک «Pointillism» در نقاشی نقاشان نوامپرسیونیست مقایسه شده استاز آثار شاخص آرنولد شونبرگ که با به کارگیری این تکنیک آهنگسازی شده‌اند می‌توان به پنج قطعه برای ارکستر اشاره کرد.
اما واژه‌ی کلانگ در موسیقی به چه معناست؟ برای درک واژه‌ی کلانگ بهتر است کاربرد آن را در موسیقی و در علم آکوستیک از هم متمایز کرد.
در علم آکوستیک به صدایی که به وسیله‌ی یک ساز موسیقی تولید می‌شود و دارای ارتفاع صوتی مشخص و قابل تغییر می‌باشد «کلانگ» می‌گوینداین کلانگ تشکیل شده از صدای پایه و هارمونیک‌های آن که مضرب صحیحی از فرکانس صدای پایه می‌باشندبه عنوان مثال نت لا با فرکانس ۴۴۰ هرتز روی ساز ترومبون یا کلارینت، یک کلانگ نامیده می‌شوددر حالی که از نظر تعریف موسیقی به آن تن (Ton) می‌گویند.
اما در موسیقی کلانگ عبارت است از صدایی که شامل صدای پایه و هارمونیک‌هایی با مضرب‌های صحیح و همچنین غیرصحیح از فرکانس نت پایه باشدمانند صدای سنج یا گانگ که از همپوشانی صداهای هارمونیک و غیرهارمونیک فراوان تشکیل شده است.
جالب این جاست که به آنچه که شرح دادیم -Klang- در علم آکوستیک اما Complex harmonic و به زبان آلمانی Tongemische می‌گویند.
 واژه‌ی تن (Ton) به یک معنا هم در علم آکوستیک و هم در موسیقی کاربرد یکسانی دارد و آن تنها صدایی است که از ارتعاشی به شکل یک منحنی سینوسی به وجود می‌آید؛ مانند صدای دیاپازن یا صدای سینوسی که به وسیله یک سینوس اسیلاتور یا به شکل الکترونیکی تولید شده باشد.


موسیقی
آکوستیک
تن
تن
تن
کلانگ
کلانگ
 کمپلکس هارمونیک 


۱۹ مرداد ۱۳۹۲

قطعه‌ی آمودریا


آهنگسازی شده در سال ١٣٩١ برای ٩ ساز این قطعه یکی از اولین و جدی‌ترین برخوردهای آگاهانه‌ی من با آهنگسازی الگوریتمیک است. این اثر از روی هم قرار گرفتن سه بافت نامرئی ریتمیک و ملودیک جداگانه با تمپوهای مختلف تشکیل شده است. ارکستراسیون اثر در پی دست یافتن به یک صدای هوموگن و یک دست ترکیبی بوده است که در نقاط مشخصی صداهای تنها از میان انبوهه‌های صداها راه خود را به گوش باز می‌کنند. تمام حرکت های ملودیک از یک سلول ملودیک نشأت گرفته و بر محور یک الگوریتم طراحی شده گسترش می‌یابند. دگرگونی‌های تمپو نه با نشانه‌های آگوگیک مشخص شده‌اند که به شکل آهنگسازی شده در بطن اثراعمال شده‌اند...