Klang کلمهای است آلمانی که از مصدر klingen به معنی صدا دادن میآید.
واژهی کلانگ بیشتر به واسطهی تکنیک خاص آهنگسازی آرنولد شونبرگ، آهنگساز اتریشی
وارد ادبیات فارسیموسیقی شده است. تکنیک شونبرگ درواقع عبارت است از به نوعی جدا کردن خطوط مختلف موسیقی یا ملودیها به وسیلهی رنگهای سازهای مختلف. در حقیقت او یک ملودی را به تکههای کوچکتر (Fragments) تقسیم میکند و در ارکستراسیون اثر اجرای هر کدام از این «تکهها» به عهدهی یکی از سازهای ارکستر واگذار میشود. به این ترتیب رنگ موسیقی (Timbre) و بافت (Texture) به این ملودی افزوده خواهد شد.
این تکنیک را شونبرگ به زبان آلمانی Klangfarbenmelodie مینامد که به انگلیسی ton color melody و به فارسی ملودی رنگها[ی صوتی] ترجمه شده است.
گاهی اوقات این تکنیک با تکنیک «Pointillism» در نقاشی نقاشان نوامپرسیونیست مقایسه شده است. از آثار شاخص آرنولد شونبرگ که با به کارگیری این تکنیک آهنگسازی شدهاند میتوان به پنج قطعه برای ارکستر اشاره کرد.
اما واژهی کلانگ در موسیقی به چه معناست؟ برای درک واژهی کلانگ بهتر است کاربرد آن را در موسیقی و در علم آکوستیک از هم متمایز کرد.
در علم آکوستیک به صدایی که به وسیلهی یک ساز موسیقی تولید میشود و دارای ارتفاع صوتی مشخص و قابل تغییر میباشد «کلانگ» میگویند. این کلانگ تشکیل شده از صدای پایه و هارمونیکهای آن که مضرب صحیحی از فرکانس صدای پایه میباشند. به عنوان مثال نت لا با فرکانس ۴۴۰ هرتز روی ساز ترومبون یا کلارینت، یک کلانگ نامیده میشود. در حالی که از نظر تعریف موسیقی به آن تن (Ton) میگویند.
اما در موسیقی کلانگ عبارت است از صدایی که شامل صدای پایه و هارمونیکهایی با مضربهای صحیح و همچنین غیرصحیح از فرکانس نت پایه باشد. مانند صدای سنج یا گانگ که از همپوشانی صداهای هارمونیک و غیرهارمونیک فراوان تشکیل شده است.
جالب این جاست که به آنچه که شرح دادیم -Klang- در علم آکوستیک اما Complex harmonic و به زبان آلمانی Tongemische میگویند.
واژهی تن (Ton) به یک معنا هم در علم آکوستیک و هم در موسیقی کاربرد یکسانی دارد و آن تنها صدایی است که از ارتعاشی به شکل یک منحنی سینوسی به وجود میآید؛ مانند صدای دیاپازن یا صدای سینوسی که به وسیله یک سینوس اسیلاتور یا به شکل الکترونیکی تولید شده باشد.
موسیقی
|
آکوستیک
|
تن
|
تن
|
تن
|
کلانگ
|
کلانگ
|
کمپلکس هارمونیک
|
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر